کمبود جهانی میکروچیپها همچنان ادامه دارد و هر روز در صنعت خودروسازی قربانی جدیدی میگیرد. آنطور که گفته میشود در ماه ژوئیه تنها در ایالات متحده این کمبود منجر به کاهش تولید یک میلیون دستگاه خودرو شد آنطور که برخی برآورد میکنند این بحران تا سال ۲۰۲۳ نیز ادامه پیدا خواهد کرد.
براساس تحلیلهای صورت گرفته توسط موسسه گلوبال دیتا هزینه فرصت این بحران تاکنون ۴۷ میلیارد دلار بوده و این رقم همچنان در حال بیشتر شدن است.
این پرسش اساسی که چرا اساسا چنین عدم توازنی میان عرضه و تقاضا به وجود میآید، پاسخهای زیادی دارد که غیر از عوامل ریشهای (مانند آثار منفی پاندمی و آتشسوزی گسترده در کارخانههای ژاپنی) همگی به سوء مدیریت زنجیره تامین برمیگردد.
تیم باتلر استاد مدیریت زنجیره تامین در دانشگاه ایلتی وین دو عامل یعنی مدیریت مبادلهها و تفکر کوتاه مدت را به عنوان دو عامل اصلی بحران کنونی معرفی میکند.
مدیریت مبادله ها
وقتی در آغاز پاندمی فروش خودروها با کاهشی ناگهانی روبهرو شد، کمپانیهای خودروسازی سفارشهای خود را به تامینکنندگان متوقف کردند. در اینجا خودروسازان دو هدف را دنبال میکردند: حفظ نقدینگی و جلوگیری از کهنه شدن مواد اولیه و قطعات مورد نیاز.
باتلر برای مثال به مورد تویوتا اشاره میکند که برای جلوگیری از چنین مشکلاتی سفارشهای خود را برای دریافت چیپهای مورد استفاده در محصولاتش به حالت تعلیق درآورد.
براساس گزارش اتوبلاگ بعد از فنجار نیروگاه فوکوشیما در سال ۲۰۱۱ تویوتا یک راهبرد استمرار تولید را به تصویب رساند که وابستگیاش را به زنجیرههای تامین در زمان بحران کاهش میداد.
به گفته باتلر «اگر شما قطعات مورد نیاز خود را تنها از یک منبع تامین کنید و آن منبع دست به اعتصاب بزند یا دچار مشکل شود، شما یک نقطه ضعف دارید که از آن آسیب میبینید. به علاوه اگر آن تامینکننده تنها منبع رقیب شما نیز باشد، در آن صورت خطر به اشتراک گذاشتن مالکیت فکری محصول خود را دارید.»
در سالهای اخیر با پیچیدهتر شدن فناوریهای مورد استفاده در خودروها با سرقتهای متعدد مالکیتهای فکری روبهرو بودهایم.
هرچند به باور پرفسور باتلر این سکه روی دیگری نیز دارد. «از سوی دیگر استفاده از یک تامینکننده ثانوی ریسکءهای دیگری دارد که شامل دو برابر شدن هزینههای توسعه و ساخت و کمبود تعهد میان طرفین به عنوان شرکای تجاری میشود. اگر یک رقیب پیش از بروز بحران جهانی [میکروچیپها] با یکی از این تامینکنندگان همکاری داشته، به احتمال زیاد محصول شما در اولویت بعدی تولید قرار خواهد گرفت.
به عنوان مثال شرکتی که برای تویوتا میکروچیپ تولید میکند، تعهد دارد که میکروچیپهای مورد نیاز این شرکت برای چهار ماه یا بیشتر را تامین کند. پیشنهاد باتلر این است که برای جلوگیری از بروز پیچیدگیها شرکتها از سیستم مدیریت ریسک بهره ببرند و مثلا اگر میخواهند یک تامینکننده را به عنوان شریک تجاری خود انتخاب کنند، در شرطهای خود تولید در قارههای مختلف را بگنجانند.
تفکر کوتاه مدت یا بلند مدت
مشکل بعدی داشتن تفکر کوتاه مدت است. به باور باتلر «بسیاری از تولیدکنندگان با تامینکنندگان میکروچیپهای خود به عنوان شریک تجاری برخورد نمیکنند و در نتیجه از آثار بلند مدت هماهنگسازی آنها با کسب و کار خود ضرر میبینند. »
در آغاز پاندمی شرکتهای خودروسازی میدانستند که بالاخره تولید خود را از سر خواهند گرفت، اما متوجه نبودند که در این مدت صنایع الکترونیکی با افزایش شدید تقاضا روبهرو خواهند شد.
خودروسازان صرفا به توقف کوتاه مدت در فروش خود نگاه کردند و نیاز شرکای خود را در نظر نگرفتند. این در حالی است که آنها میتوانستند با داشتن دیدی بلند مدت سفارشهای خود به تامینکنندگان قطعات نیمه رسانا را حفظ کرده و میکروچیپها را انبار کنند. هر بحرانی که رخ میدهد آثار منفی بسیار زیادی دارد که تا مدتها زندگی ما را تحتالشعاع قرار میدهند.
نکته قابل توجه اینجاست که باید از هر بحران درسی گرفت تا در آینده از رخ دادن دوباره آنها جلوگیری کرد. با توجه به نقش مهم تولیدکنندگان قطعات الکترونیکی در صنعت خودروسازی به نظر میرسد که خودروسازان باید توجه بیشتری را صرف همکاری با این شرکای مهم و تاثیرگذار خود کنند.